حيا ( قسمت دوم )
1. «حیا» موهبتی الهی و امری فطری
تذکّر اوّل؛ از مجموعه معارف ما، به خصوص مباحث کلامی، این نکته به دست میآید که «حیا» یک امر فطری است. یعنی حیا یک موهبت و ودیعه الهی است. 
ما یک امور فطری داریم که همراه با خلقت ما است، آمیخته به خلقت ما است. همانگونه که در بُعد معنوی، انسان موحد خلق شده است، «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ» هر انسانی که به دنیا میآید موحد است، در بعد اخلاقی هم «باحیا» خلق شده است.
ما در روایاتمان هم داریم، که «حَتَّى يَكُونَ أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ» فرزند در دامن پدر و مادر که میآید، انحراف از فطرت پیدا میکند و از مسیر توحید خارج میشود.
من این مسأله را تنظیر کردم که بدانید انسان با حیا خلق میشود ولی از وقتی که با دیگران ارتباط پیدا میکند انحراف پیدا کرده و بیحیا میشود. انحراف در روابط پدید میآیند، و الّا انسان خودش، مفطور به توحید و حیا است. فطرت اوّلیّه انسان خداجو و خداخواه است. یعنی هر انسانی که به دنیا میآید، خداوند این موهبت یعنی حیا را مثل بقیّه فطریّات، به او عطا کرده است.
من گام به گام پیش میروم. اصلاً مابهالامتیاز انسان، از سایر حیوانات «حیا» است. یعنی در حیوانات حیا نیست، این موهبت الهیّه در آنها نیست ولی در انسان هست؛ به همین خاطر انسان از دیگر حیوانات جدا شده است.
به توحید مفضّل از امام صادق} مراجعه کنید! حضرت خطاب به مفضّل میفرماید: «انْظُرْ يَا مُفَضَّلُ إِلَى مَا خُصَّ بِهِ الْإِنْسَانُ دُونَ جَمِيعِ الْحَيَوَانِ» ایشان خیلی صریح میگوید که آنچه غیر از بقیه حیوانات، تنها به انسان اختصاص داده شده است، چیست؟
«الحیاء» حضرت آنقدر واضح مطلب را گفتند که دیگر جای هیچ شک و شبههای در آن نماند. من بعداً به آیات میرسم که در آنجا بحثهای دیگری مطرح است.
پس این نکته اوّل بود که حیا یک امر اکتسابی مانند برخی از ملکات انسان که کسب شدنی است و به دست میآید، نیست.
گاهی انسان خودش ملکهای را تحصیل میکند و به دست میآورد، امّا «حیا» به دست آوردنی نیست، امری خدادای است که خداوند به هر انسانی داده است.
2. «حیا» یک امر فراگیر و همگانی
مطلب دوم همگانی بودن حیا است. اوّل اینکه حیا غریزی است یعنی فطری و موهبتی الهی است، دوم این که همگانی است.
دقت کنید که من اینها را از هم جداسازی کردم. اینطور نیست که حیا را فقط به مؤمن داده باشد وکافر حیا نداشته باشد. اصلاً و ابداً چنین حرفی درست نیست.
خداوند حیا را هم به مؤمن داده است و هم به کافر. خدا در فطرت و نهاد هر موجودی که ما به آن «انسان» میگوییم، حیا را قرار داده است.
من حالا یک روایت بخوانم.
روایت از امام صادق(ع) است که حضرت فرمودند که حضرت عیسی فرموده است: «فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَسَّمَ الْحَيَاءَ كَمَا قَسَّمَ الرِّزْقَ» این روایت چه قدر زیبا است! خداوند حیا را بین انسانها تقسیم کرده، همانطور که روزی را پخش کرده است.
نگاه کنید! این تشبیه، خیلی زیبا است. مگر خدا فقط به مؤمن روزی میدهد؟ او به کافر هم روزی میدهد. روزی رسان او است.
در این مطلب که هیچ شبههای نیست؟ روزی را او میدهد، تو روزی را تحصیل نمیکنی، روزی را فقط او میدهد، او روزی بندگان را قسمت کرده است. دیگر صحبت این نیست که من را قبول داری یا قبول نداری؟ موحّد باشد، مشرک باشد، هرچه باشد، به همه روزی میدهد.
حیا را هم به همه داده است. میخواستم این را عرض کنم که حیاء همگانی است. اینطور نیست که شما خیال کنید خدا فقط به بعضی از بندگانش حیا میدهد.
این روایت چه بسا باز هم اشاره به این مسأله داشته باشد که حیا، امری موهبتی است؛ چون فرمود: «إنّ الله تبارک و تعالی قسَّم الحیا» «خداوند» حیا را میان بندگانش تقسیم کرد. اینها دو چیز است: یک؛ حیا امر موهبتی و الهی است و دیگر اینکه همگانی است.
3. «حیا» پوشش نفس انسان
مطلب سوم؛ نقش حیا در رابطه با روح و نفس انسان است.
حیا چه نقشی دارد؟ این که خدا به همه ما حیا داده است برای چیست؟ ما از مجموعه آنچه که در باب حیا داریم این مسأله را در مییابیم که حیا نقش پوششی برای نفس انسان دارد. مثل یک پوشش بر روی نفس، یعنی شهوت و غضب است.
ما این مطلب را در روایات متعددی داریم؛ به خصوص ازحضرت امیرالمؤمنین(ع) است که فرمودند: «مَنْ كَسَاهُ الْحَيَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ يَرَ النَّاسُ عَيْبَهُ» هر کس لباس حیا را به تن کند، دیگران عیوبش را نمیبینند.
روایت دیگری نظیر این روایت است که حضرت در جای دیگر میفرمایند:
«وَ مَنْ كَسَاهُ الْحَيَاءُ ثَوْبَهُ اخْتَفَى عَنِ الْعُيُونِ عَيْبُه» هر که لباس حیا بر تن کند، عیبهایش از مردم مخفی میماند. این همان مضمون روایت قبلی است.
روایت دیگر هم از امیرالمؤمنین(ع) است که: «أحسن ملابس الدين الحياء» بهترین لباسهای دین، حیا است.
در روایات قبلی اصلاً بحث دین مطرح نبود، کلّی بود و راجع به همه انسانها بود. معنای این روایت را من الآن عرض میکنم. ما در جلسه گذشته گفتیم که نفس، وقتی تعادلش را از دست میدهد، خرابکاری میکند.
حیا مثل یک پوشش است که روی نفس میآید و شهوت و غضب را مهار میکند. چون وقتی این قوا از تعادل خارج شود، آبرویم را میبرد و عیوب نفسانی از من بروز میکند و ظاهر میشود.
عیوب نفسانی انسان کجا ظاهر میشود؟ مثلاً تا فلانی را عصبانی نکردی، نمیفهمی که چه کاره است. وقتی عصبانی شد، تازه میبینی که نعوذ بالله چه حرفهای زشتی از دهانش در میآید، و چه رذالتهایی که از او بیرون میریزد. یا اینکه تا به جایی نرسیدی که به منافع مادّی دنیایی فرد برخورد داشته باشی، خیلی با او رفیق هستی. اما همین که یک بحث مادی مطرح شد خواهی دید که چگونه برای پول و منافع خودش تو را لگدمال میکند.
انسان در فشار شناخته میشود
ما در باب دوستیابی هم این مطلب را داریم که پیش از انتخاب دوست، او را امتحان کنید! یک روایت در باب دوستیابی به ذهنم آمد که اگراشتباه نکنم از امیرالمؤمنین} است، روایات متعددی داریم که اگر شخصی را خواستی از نظر رفاقتی ببینی که رفاقتش با تو صمیمی است یا نه؟ او را عصبانی کن! این روایت است که او را آنقدر عصبانی کن تا از دستت عصبانی شود. حالا خواهی فهمید که آیا واقعاً به تو علاقهمند است یا نه؟ آنجا است که میبینی چه میگوید و چه چیزی را بیرون میریزد؟
غرضم این است که حیا مثل یک پوشش برای شهوت و غضب است. چون اینها قوای نفسانی است و حیا مانع ظهور و بروز عیوب انسان است. یعنی حیا مانع میشود که آدم کاری انجام دهد که زشت باشد. لذا در روایات از حیا به پوشش تعبیر شده است.
4. «حیا» زیبایی انسانی است
چهارم؛ این که گفتیم حیا پوشش است، یعنی این لباس بر روی روح دو نقش دارد: یک نقش این است که مانع بروز و ظهور عیوب انسان میشود، مانند این روایت که فرمود: «مَنْ كَسَاهُ الْحَيَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ يَرَ النَّاسُ عَيْبَهُ» یا «وَ مَنْ كَسَاهُ الْحَيَاءُ ثَوْبَهُ اخْتَفَى عَنِ الْعُيُونِ عَيْبُه» و دیگر اینکه این پوشش، خودش زیبا است.
مثلاً کسی که عریان است یک وقت به دنبال لباسی است که فقط بدن او را بپوشاند و آبرویش نرود، این امر با یک گونی هم ممکن میشود و همین ساتری است که نمیگذارد عورت آن فرد نمایان شود. اما گاهی کسی که عریان است به دنبال لباسی است که او را زیبا کند، ستر عورت دیگر مد نظر نیست. او به دنبال لباسی است که خود لباس زیبا است و آدم را نیز زیبا میکند.
حیا هم دو نقش دارد؛ یک نقش این است که مانع بروز و ظهور عیوب انسان است و نقش دیگرش زیبایی خودش است که انسان را هم زیبا کرده و به او جلوه می دهد. لذا از امیرالمؤمنین} آمده است که «الحیاءُ جمیلٌ» حیا خودش زیبا است. ما روایت زیادی داریم که من فقط به عنوان نمونه به آن اشاره کردم.
تطبیق بحث با آیات قرآن کریم
« يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ»
خطاب آیه «یا بنی آدم» است، یعنی همه انسانها مخاطب این پیام الهی هستند.
«یا ایهاالذین آمنوا» نیست.
«قد انزلنا الیکم» «انزل» اینجا به معنای خلق است یعنی ما برای شما خلق کردیم. شاید برای بعضی قبول این معنا سخت باشد ولی ما در موارد متعددی داریم که از خلق با لفظ «نزول» تعبیر شده است.
مثلاً در جایی فرمود: « وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس...»ما آهن را فرستادیم، این آیه به این معنا نیست که واقعاً آهنها از آسمان پایین ریخت، چون اگر اینطور بود که خیلی از سرها میشکست و خیلیها از بین میرفتند. معنای آیه این است که ما آهن را برای شما «خلق کردیم».
یا در جای دیگر میفرماید: « وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ»
یعنی ما برای شما هشت جفت چهارپا خلق کردیم. اینها به معنای خلق است و ما آیات زیادی در این رابطه داریم.
از اینجا معلوم میشود که مسأله درباره امری موهبتی، فطری، الهی و خلقتی است.
گفتیم پوشش دو نقش دارد: یک اینکه؛ «یُواری سوئاتکم» زشتیهایتان را میپوشاند و دو؛ «و ریشاً» شما را زیبا میکند. «ریشا» یعنی زیبایی و زینت. این همان «حیا» است.
بعد میگوید: «وَلباسُ التَّقوی ذلک خَیر» لباس تقوا بهتر است.
چرا اینها را از همدیگر جدا میکند؟
چون حیا امری موهبتی است ولی تقوا امری اکتسابی است.
باید زحمت بکشی تا تقوا را به دست بیاوری؛ ایمان مستمر و عمل مکرر موجب میشود که ملکه تقوا برای انسان پیدا شود. لذا خودت باید وارد عمل شوی.
امّا حیا خدادادی است. برای همین هم آیه فوق، این دو را از یکدیگر جدا میکند.
اینکه میگوید: تقوا بهتر است برای این است که تقوا اخصّ از حیا است.
حیا همگانی و فراگیر است ولی تقوا یک محدوده خاص خودش را دارد. بعد هم میگوید: «ذلک من آیات الله لعلکم یذکرون».
پس حیا دو نقش دارد، هم پوشش زشتیهای نفسانی انسان است و هم به انسان جلوه میدهد، این لباس به تو زینت میبخشد
.
برگرفته از سلسله درسهای اخلاق
آیت الله مجتبی تهرانی
|