پدر و مادر شجاع
يكي از بزرگ ترين احساس هايي كه هميشه باعث مي شود بين والدين و فرزندانشان فاصله بيفتد، «ترس» است.
پدر و مادرها از وقتي بچه دار مي شوند، تا آخر عمر يك ترس هميشگي دارند كه مبادا فرزندانشان اشتباهي مرتكب شوند يا خطري آنها را تهديد كند.
در سنين مختلف اين ترس رنگ و بوي جديدي به خود مي گيرد،به طور مثال در كودكي نگران زمين خوردن و خطرات جاني هستيد، در نوجواني نگران دوستان و بحران هاي نوجواني و در جواني هم نگران ازدواج و آينده فرزندشان هستند، بعد از ازدواج نيز باز هميشه مي ترسند كه نكند فرزندشان در زندگي اش دچار مشكلي شود و ...
درميان اين ترس ها،پدر و مادر ممكن است فرزندشان را آزار دهد و فكر كنند كه تنها آنها درست مي گويند و اگر فرزندشان جز آنچه آنها خوب مي دانند عمل كند، موفق نخواهد شد.
وقتي از پدر و مادرها مي پرسي كه چرا اينقدر نگران فرزندانشان هستند، مي گويند ما آنها را دوست داريم و از روي دلسوزي است كه نگران آنها هستيم، در حالي كه اين ترس از باورهاي غلطي است كه والدين دارند و اگر آنها را تغيير دهند، مي توانند از نگراني هاي خود كم كرده و پر و بال فرزندانشان را نچينند.
باور هايي مثل اين كه والدين فكر مي كنند كه «مالك فرزندانشان» هستند و تا آخر عمر به آنها وابسته اند.
بچه ها بايد از تجربيات والدينشان استفاده كنند و به حرفهاي آنها گوش دهند، چون نمي دانند كه خوب و بد چيست و ...
این باورها باورهاي غلطي است كه مي تواند روابط والد و فرزندي را تحت الشعاع قرار دهد.
در صورتي كه بايد گفت ما مالك فرزندانمان نيستيم.
آنها «امانت و نعمتي هستند از جانب خداوند» كه وظيفه داريم آنها را از بدو تولد تا زماني كه بتوانند از خود مراقبت كنند، نگهداري كنيم.
فرزندان ما انسان هاي مستقلي هستند با شخصيت، رفتار، استعدادها و توانايي هاي منحصر به فرد كه ممكن است برخي از اين خصوصيات را از والدينشان به ارث برده باشند. اما نمي توانيم از فرزندانمان انتظار داشته باشيم كه مثل ما فكر كنند و هميشه با ما هماهنگ باشند،چرا كه فرزند ما در جامعه اي رشد مي كند كه با زمان ما متفاوت است.
هر روز در جوامع اتفاقاتي مي افتد كه آن را با ديروزش متفاوت مي كند و همه چيز زندگي انسان ها از ابتدايي ترين مسائل مثل غذا خوردن تا باورهاي ديني زندگي را تحت تأثير قرار دهد.
فرزندان ما مثل هر انسان ديگري حق دارند تجربه كنند و حتي مثل همه آدم ها دچار اشتباه شوند.
اين به معني آزادي بي حد و حصر نيست و بچه ها حق تجربه هر چيزي را ندارند، اما والدين گاهي آنقدر سختگير و حساس مي شوند كه حتي جلوي تجربه مسائلي كه هر انساني در زندگي آنها را تجربه ميكند تا رشد كند را هم مي گيرند، فقط با اين استدلال كه ما تجربه كرده ايم و شما ديگر نميخواهد آن را تجربه كنيد.
هركدام از ما داراي استعدادها و توانايي هاي خاص خودمان هستيم.
گاهي والدين راه هاي شكوفا شدن استعداد فرزندشان را مي بندند و ميدان خلاقيت را از او دريغ ميكنند و به خيال خود، او را در پنبه بزرگ مي كنند، در حالي كه خلاقيت به معني حل مسأله است و اگر فرزند شما نتواند مشكلاتش را خودش حل كند، به شخص ديگري احتياج پيدا ميكند.
پس بايد فرزندانمان را مستقل بار بياوريم و گاهي حتي راهنمايی هم نكنيم تا خودشان از پس مشكل بربيايند و جوابگوي اعمالشان باشند. ما مي توانيم دركنار فرزندانمان در همه مراحل باشيم، اما به عنوان يك دوست و يك مشاور نه يك حاكم و ناظر.
والديني كه ترس ها و باورهاي غلط را در خود از بين ببرند و شجاعت همراهي با فرزندانشان را داشته باشند، نتيجه مثبت خواهند گرفت و از والدين بودنشان لذت خواهند برد، نه اين كه سال ها خود و فرزندانشان را آزار دهند.
افسردگي در كودكان 
دلايل افسردگي
افسردگي به دلايل مختلف به سراغ كودكان مي آيد كه مي توان اين دلايل را به انواع مختلف تقسيم كرد.
افسردگي نيز مانند بيشتر اختلالات رواني مي تواند زمينه ژنتيك داشته باشد.
به اين صورت كه اگر پدر يا مادر يا نزديكان كودك دچار افسردگي باشند، احتمال ابتلاي او به افسردگي بيشتر است.
تغييرات اجتماعي مانند جنگ يا بلاياي طبيعي مانند زلزله و سيل نيز مي تواند كودكان را افسرده كند.
اما امروزه مهمترين دليل براي افسردگي كودكان رفتار والدين است، چرا كه بچه ها در سنين پايين به والدين خود وابسته اند و رفتار والدين مي تواند در روحيه آنها بسيار تأثيرگذار باشد. رفتارهايي مانند تبعيض بين فرزندان، به رخ كشيدن نكات منفي كودك و ابراز نكردن صفات مثبت او و تمام رفتارهاي نسنجيده به طوري كه روحيه کودک را تضعيف كند و اعتماد به نفس او را كاهش دهد، مي تواند زمينه ساز ابتلابه افسردگي در او باشد.
غير از رفتار والدين با كودك، رفتار والدين با هم نيز مي تواند در بروز افسردگي نقش داشته باشد، مانند دعواهاي زناشويي مداوم و مقصر دانستن كودك در اختلافات خانوادگي، مطرح كردن مسائل اقتصادي در حضور كودك، آگاهي كودك از بيماري والدين به طوري كه نگران از دست دادن والدين شود و خود را در بيماري آنها مقصر بداند و در نهايت جدايي والدين.
برخي عوامل روانشناختي نيز مانند نبود عزيزان و مرگ پدر يا مادر، از دست دادن سلامت مانند نقص عضو يا بيماري هاي مزمن و بدون علاج مي تواند كودك شما را افسرده كند.
برخي دلايل ساده مانند تعويض مدرسه يا مهد كودك، اسباب كشي و مهاجرت كه از نظر شما ممكن است متنوع و خوشحال كننده باشتد، مي تواند كودك شما را افسرده كند.
چرا كه تغيير ناگهاني و بدون مقدمه و از دست دادن دوستان براي كودك ناراحت كننده است و اگر با او همراه نباشيد و به گفتگو با او نپردازيد، ممكن است برايش مشكلات روحي پيش بيايد.
علائم افسردگی
گريه مداوم، لذت نبردن از فعاليت هايي كه در گذشته انجام آنها را دوست داشته، نااميدي، بي حوصله و كم انرژي شدن، منزوي شدن و در جمع ها شركت نكردن و عدم توانايي در برقراري ارتباط و دوست يابي از علائم افسردگي در كودكان است كه اين تغييرات را به راحتي مي توان در رفتار كودك تشخيص داد.
برخي علائم افسردگي در كودكان به سادگي قابل تشخيص نيست و بايد آنها را با دقت در اعمال و گفتار كودك و هنگام گفتگو با او فهميد، مثل اعتماد به نفس پايين توأم با احساس گناه به طوري كه دائم به دليل كارهايي كه انجام مي دهد، عذر خواهي كند يا خودش را مقصر چيزهايي بداند كه به او ربطي ندارد.
حساسيت و پرخاشگري، مثل اين كه كودك هميشه از چيزي شاكي باشد و در درونش حرصي داشته باشد كه نتوانيد دليل قطعي و منطقي برايش پيدا كنيد، شكايت هاي مكرر از بيماري جسمي مانند سردرد، شكم درد، پادرد و ... بدون علت پزشكي از علائمي هستند كه بايد با دقت بيشتر به آنها پي ببريد تا اگر فرزندتان به افسردگي مبتلاست به سرعت در صدد درمان او برآييد.
در سنين بالاتر غيبت هاي مكرر از مدرسه يا انجام ندادن تكاليف،كاهش تمركز، صحبت درباره فرار از خانه يا تلاش در جهت آن، اختلالات عمده در خواب و خوراك و صحبت از خودكشي از علائم جدي افسردگي هستند كه به پيگيري والدين نياز دارد كه مشورت با روانشناس كودك يكي از آنهاست.
پيشگيري و درمان
پس از آن كه افسردگي در كودك شما تشخيص داده شد و همچنين دليل يا دلايل افسردگي او را نيز فهميديد، راحت تر مي توانيد به درمان او بپردازيد.
ايجاد يك فضاي صميمي و دوستانه در محيط خانواده، برآورده كردن نيازهاي او به اندازه مناسب، گفتگو با فرزند به نحوي كه خوب به حرف هايش گوش دهيد و به احساساتش احترام بگذاريد و گاهي تغيير فضايي كه باعث افسردگي كودك شده است و دقت در روابط بين فردي خانواده مانند رابطه پدر و مادر با هم و با فرزندان ديگر، همه و همه مي تواند از راهكارهاي درمان افسردگي در كودك شما باشد و در عين حال رعايت تمام اين نكات مي تواند از بروز افسردگي نيز پيشگيري كند.
اما اگر علائم افسردگي در كودك شما ادامه يافت يا به گونه اي بود كه به سلامت او ضربه مي زد، مانند كم خوابي يا كم اشتهايي و اگر ريشه افسردگي كودك شما ژنتيكي بود بايد از يك متخصص كمك بخواهيد و نگذاريد وضعيت كودكتان وخامت پيدا كند، چرا كه افسردگي مي تواند لطمه هاي زيادي به فرزندتان بزند و هرچه سريع تر در صدد درمان او برآيید، به نفع شما خواهد بود.